درود بر همتباران گرامی

از آنجا که کتابهایی که درباره زلکی نوشته شده اند یا تیره نامه هستند و یا ستایش نامه ی اقلیتی، بدین خاطر جهت ثبت واقعیت تاریخ زلکی فقط کتابی مرجع و مورد تایید ایل هست که نمایندگانی از هر چهارتا طایفه ی زلکی قبل از چاپ کتاب آنرا مورد بررسی قرار دهند

اگر قرار است درباره تاریخ طایفه ای نوشته شود پس باید افراد مطلع به مسایل تاریخی هر طایفه بر آن نوشته نظارت داشته باشند

اگر نویسنده خود را مرجع میداند و نظرات دیگران برایش مهم نیست حق ندارد درباره دیگران بنویسد

بزودی هیاتی از افراد مسلط به تاریخ انتخاب میشوند تا کتابهایی که درباره زلکی مطلب نوشته اند را خط به خط مورد نقد و بررسی قرار دهند.

ساختار قدرت در باب زلکی

🔶بارها تذکر داده شد که بدون سند و منطق نمیتوان یک موضوع را به کل دوران تعمیم دادبطور مثال تیره سادات و درکادی بخاطر اختلافی که با مریدخان پیدا کردنداگر در دوره پهلوی مالیاتی به ممصالح دادند یا خانی از ممصالح حکم کدخدایی برای این جماعت صادر کرده باشد نمیتوان گفت از صفویه تا قاجاریه هم چنین بود یا این موضوع را به کل تیره و طوایف زلکی تعمیم داد.

بخاطر اختلافات یا مهاجرتها و تبعیدها همیشه حالات خاصی در تاریخ بوجود آمده در پی تعمیم این حالات به همه ی دوره ها نباشید.

🔷باب زلکی هرگز قبل از زندیه منصب خانی نداشت لذا خطاب کردن افرادی متعلق به ماقبل زندیه و افشار با منصب خانی صرفا از روی تعصب است نه واقعیت.

از صفویه تا قاجاریه هر طایفه زلکی فقط توسط خوانین و کدخدایان همان طایفه اداره میشد و ما هرگز در این بازه فردی را نداریم که بر کل طوایف زلکی ریاست داشته باشد.

اگر به طومار مالیاتی که قبلا فرستاده شد رجوع کنید خواهید دید که هر طایفه مالیاتش توسط خوانین و کدخدایان همان طایفه تحویل نماینده ها شدو هرگز یکنفر به تنهایی مالیات کل زلکی را دریافت و تحویل حکومت نکرد.

در آینده بطور مفصل به این مطلب پرداخته خواهد شد.

کوچ طایفه ی خورجین

کوچ یا مالکنون پایه و اساس زندگی عشایر لربختیاریست که جهت دسترسی به مراتع و علفِ بیشتر، دوبار در سال صورت می‌گرفت

تصاویر زیر مربوط به کوچ بهاره ی تیره پزی از طائفه ی خورجین و باب زلکی است که قسمتی از فرهنگ اصیل لر بختیاری را میتوان در آنها مشاهده نمود
براستی که بوی اصالت و قدمت هنوز در دیار این کهن طایفه به مشام میرسد و در جوار هر بَردشیرشان،شیران زنده با ابهت پا در جایِ پای اجداد سترگ خویش نهاده اند و شجاعت و غیرت و کردار نکوی ایشان هنوز پابرجا و زنده است

درود بر این مردمان بزرگ و بی ادعا.

ادامه پاورقی کتاب سفرنامه دمورگان

در پاورقی و زیر این مطلب آمده است که اگر دمورگان طایفه ی زلکی را غیر از بختیاری و لر دانسته هم اشتباه نکرده است.

متاسفانه یک عده بدخواه که خود هویت و ریشه ای در دیار بختیاری ندارند به هر چیزی جهت حذف اصالت بابهای کهن دست میزنند تا مهاجر بودن خود را پنهان کنند

اولا این نوشته یک اصطلاح است که هم در زبان ایرانی و هم خارجی وجود دارد

بعنی دمورگان بحدی شباهت مردم زلکی به هخامنشیان را زیاد می بیند که میگوید اگر بجای بختیاری و لر به زلکی ها هخامنشی هم بگوییم اشتباه نکردیم

اینا بختیاری و لر نیستند و هخامنشی هستند یک اصطلاح برای این است که بگوییم بسیار بسیار به هخامنشیان شباهت دارند طوری که نیاز نیست به ایشان بختیاری و لر بگوییم و میشود به این مردم، هخامنشی گفت.

مانند اینکه دربیتی از شعر هالوزال گفته شده: مگویین نُمدار لُره،بگوینس قزلباش

خب آیا منظور این است که واقعا نمدارخون لر نبوده!!

یا اینکه میخواهند بگویند فرد شجاع و مهمی چون دلاوران آنزمان که رتبه قزلباشی داشتند، بوده؟

وگرنه همانگونه که قبلا هم گفته شد نام زلکی ازسال۵۵۰ قمری به عنوان یکی از قبایل لربزرگ وجود داشت

نوشته پاورقی دمورگان

در پاورقی دمورگان آمده است که طایفه ی زلقی در دوره صفویه در بربرود و اخته خان و چل لکان سکونت داشت

قبل از پرداختن به این موضوع باید بدانید که دمورگان و ایزابلا بیشوب آنچه نوشته اند درباره طایفه ی دوزنی بوده و این دو هرگز به دیار جاوند و طایفه ی خورجین گذری نداشتند

زیرا ایزابلا بیشوب هدفش فقط عبور از بختیاری و رفتن به خرم آباد و بروجرد و...بود و به کرات ایشون از ناامنی منطقه بختیاری و نداشتن امنیت جانی و مالی صحبت کرده و هر کس کتاب ایشان را خوانده باشد قطعا میداند وی هر زمان به متطقه طایفه ی جدیدی میرسید چقدر از طرف اهالی احساس خطر میکرد​​​​​​ با این وضعیت نه فرصتش را داشت و نه توان آنرا که بخواهد به اقلیمی دورتر و صعب العبورتر که در مسیرش هم قرار نداشت گذر کند

هدف دمورگان هم نقشه برداری و بررسی کوههای منطقه بود که در جلد دوم کتابش بوضوح این را مینویسد و میگوید در این راه فقط اصلان خان به وی اجازه اینکار را نداد و مجبور شد سریع منطقه را ترک کند

پس وی نیز فرصت رفتن به اقلیم دیگر طوایف زلکی را نداشت

آنچه درباره سکونت در بربرود و اخته خان نوشته شده شامل تمام طوایف زلکی نمیشود

چارطافه و خورجین در زمان صفویه و قبلش در منطقه حضور داشتند،شما اگر به جنگ نادری دقت کنید می بینید که در اواخر صفویه و اوایل افشار رخ داد پس بدیهیست که طایفه ی خورجین خیلی قبلتر از این دوره در منطقه بودند که توانستتد با طوایف همسایه برای این جنگ متحد شود ،یا حسین در زمان صفویه به نزد تیره پزی آمد پس طایفه خورجینی در عهد صفویه در منطقه بود یا تیره ترپی حداقل ۵۰۰ سال ساکن بزنوید هستند و یا تیره شیخ ورگمت بر اساس اسناد هم از ماقبل صفویه در روستاهای اجدادی خود در منطقه بودند

یا میانجایی یا چارطافه هم در اسناد صفویه در منطقه بودن​​

از یک خارجی نباید هم انتظار داشت که بر جزئیات تاریخ یک باب تسلط داشته باشد

از دوزنی بله تیره هایی در بربرود و اخته خان و گلپایگان سکونت و مالکیت داشتند هنوز اسناد فروش املاکی از بربرود و ...از ایشان موجود است

متاسفانه همین تعمیم های نادرست بلای تاریخ شده اند.

جنگ نازه

💥جنگ نازه💥

کنون بشنو از رزم ما با قجر
همان شاهِ بی‌مهر و بیدادگر


قجر شه به ایران ستم پیشه بود
ز ضحاکیان گوی سبقت ربود


سرایِ وطن رنگِ ماتم گرفت
دلِ هم وطن را بسی غم گرفت


خراجش به ایلم چنان شد گران
که حتی سران را نبودش توان

کس از مالِ خورجین خراجی نداد
درودم به شیرانِ نیکو نهاد

ستمگر چون این سرکشی را بدید
رهِ ظلم و اردوکشی را گُزید

به خشم آمدو حکمِ غارت نوشت
ستمگر به گیتی بجز بد نکِشت


سپاهی به ایلم روانه نمود
ز کاید رسیدند تا نازه رود


صدایی ز دشمن چو آمدبه گوش
ز شیرانِ ایلم برآمد خروش


زمان خان و آدیده‌بان و علی
و آشیربان ،سام و آ ایسولی


به همراه مردانِ جنگیِ ایل
دلیرانِ اژدرکُشِ بی بدیل


همه جانفشان و همه سینه چاک
بسی دشمنان را فکنده به خاک


ز هر غرّش و بانگِ شیخی به جنگ
ز دشمن سری آمدش زیر سنگ

چو تیری که از دست آرش جهید
مَکنزی بَرِ دشمنان را درید


حراجی،طلیعه چو بانگی نمود
ز خون شد زمین سرخ‌و سقفش کبود


ز ایلِ دلیرم چو آمد سپاه
عدو بخت و روزش چوشب شدسیاه


چنین گفته سردار دشمن به درد
دگر باره با وی نجویم نبرد


که گر پیکرت کوه باشدز سنگ
همی برکَنَد ریشه‌ات را به چنگ

هرآنکس به جنگش بیارد سپاه
دگر باره هرگز نبیند پگاه


ستمگر پیِ غارت آمد به ایل
نشد فاتحِ رزم و او شد ذلیل

✍شاعر:ابراهیم زلکی

سخنی با همتباران

درود بر شما

بزرگواران اگر سوالی مربوط به تاریخ دارید و یا اطلاعاتی که لازم میدانید در وبلاگ قرار داده شود میتوانید با ادمین گروه هماهنگ کنید.

مطالب وبلاگ بر اساس مستندات و ادله های منطقیست با آموختن این داده ها دیگر کسی نمیتواند رمان و تخیل خود را بجای تاریخ زلکی نقل یا ثبت نماید.

بی شک همکاری شما سبب کاملترشدن مطالب وبلاگ خواهد شد.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🎹🎹🎹🎹

جنگ نازه

قسمت2:

فقر بسیار شدید مردم بختیاری در دوره ناصرالدین شاه و همچنین افزایش مالیاتها جهت تامین عیاشی شاهان و حاکمان قاجاری سبب شد که بعضی بابها و طوایف از پرداخت مالیات خوداری کنند.

و عدم پرداخت مالیات توسط طایفه خورجین باعث شد که صمصام السلطنه(اسفندیار خان پسر ارشد حسینقلی خان) قشونی ۲۵۰ الی ۳۰۰ نفری به فرماندهی فتاح موری را جهت سرکوب و غارت این طایفه اعزام کند.

اگر به تعداد نیروهای اعزامی صمصام السلطنه توجه کنید در می یابید که این تعداد هرگز برای جنگ و غارت کل باب زلکی نبود،چرا که هر طایفه ی زلکی بین ۳۰۰ الی ۵۰۰ نیرو داشت و این باب حداقل ۲۰۰۰ نیرو نظامی داشت که برای شکست دو هزار نیرو در چنان اقلیمی بی شک به نیرویی چندبرابر نیاز بود.
پس مشخص است که قصد صمصام السلطنه فقط شبیخون زدن به یک طایفه و بازگشت سریع قشونش بود.زیرا وسعت قلمرو زلکی و فواصل بین طوایف زلکی بگونه ای بود که برای رسیدن نیروهای طوایف دیگر زلکی زمان لازم بود و همین فرصت جهت بازگشت قشون صمصام را فراهم میکرد.
ولی طرح نظامی در عمل چنین نشد و با حرکت قشون صمصام السلطنه از دره کاید قاصدانی خبر را به مردم طایفه خورجین رساندند و آنها نیروهای طایفه را جهت جنگ آماده کردند
و قشون دشمن نتوانست از امتیاز غافلگیری استفاده کند.
به هر روی هر دو نیرو در کنار رودخانه نازه صف آرایی کردند و هنگامه ی ظهر جنگ آغاز گردید.
دشمن نه تنها پیشروی نکرد بلکه عرصه بر ایشان تنگ و زمین گیر شد و با دادن تلفات سنگین نتوانست قبل از تاریک شدن هوا کار خود را به سرانجام برساند تا قبل از آمدن نیروهای دیگر طوایف زلکی منطقه را ترک کند.
با فرا رسیدن شب نیروهای دشمن در حوالی دراشگفت و دستگرد اردو زدند

از آن طرف قاصدی به طایفه ی دوزنی رفته بود و خبر جنگ را به آنها رساند و نیروهای این طایفه به رهبری خوانین تاجمیری مهیای جنگ شدند و شب هنگام به منطقه ی جنگ رسیدند،
(لازم به ذکر است که طوایف زلکی علاوه بر اتحاد نسبت بهم عِرق برادری و نسب و منافع مشترک داشته و در زمان جنگ به یاری همدیگر می شتافتند
همانگونه که قبل از این جنگ در شبیخون اواسپید عده ای از طایفه خورجین به یاری دوزنی ها رفتند و...)
با آمدن نیروهای جدید، زلکی ها به دشمن شبیخون زدند
و دشمن شکست سنگینی خورد و خیلی از نیروهایش کشته یا تسلیم شدند و حتی فرمانده آنها فتاح موری نیز کشته شد.
کشته شدگان در حوالی روستای دراشگفت دفن شدند.
در این نبرد به گواه اشعار محلی افراد زیر از قشون زلکی خوش درخشیدند.

زمان خان از تیره تاجمیری دوزنی که تفنگش مکنزی بود

آایسولی تِرپی خورجینی که اسم تفنگش شیخی بود
سام خان از تیره تاجمیری دوزنی که تفنگش طلیعه بود
آشیربان از تیره هزارسی خورجینی که تفنگش حراجی بود
آدیدبان و آعلی از تیره هزارسی طایفه خورجین

ابیات محلی در وصف قهرمانان جنگ 👇


ایلخانی.مُخبر بِکرد رضاقلینه
نِ.زمون موری زید،سام موگوئینه


موری ای به پُل مَنه اَو به گُداره
مَکنزی آقا زمون چشم اِدِراره


لشگر شاهِ قجر هی به شکسته
ایسولی شیخی به دست گُدارِبسته


لشگرِ فتاح موری هی به شکسته
عزیزم زینب خاتی هفت جفتِ بسته
‌..

طلیعه بنگ اِکنه به چم نازه
صدموری،صدبابادی کشیدجنازه


حراجی آشیربو پُرزور و کم طول
بی امون داغ اِکنه زی کول به او کول

جنگِ نازه و مالیات طایفه خورجین زلکی

قسمت 1:

هر مطلبی که سند و منبع معتبری نداشته باشد و یا بر خلاف منطق باشد ادعایی بیش نیست که ریشه در تعصب دارد.
کسانی که شناخت کافی از اقلیم جغرافیای ایلات میوند و زلکی و موگویی ندارند شاید برایشان قابل درک نباشد که چرا این بابها یا اکثریت این بابها تحت قلمرو ایلخانی بختیاری نبودند، و تصور میکنندگوینده از روی تعصب برای اینکه خود را مستقل نشان دهد چنین میگوید
خیر،مقصود این نیست،زیرا که بوضوح گفته شد زیرنظر حکومت بروجرد بودند و هرگز نگفتیم مستقل بودند


قلمرو این بابها بقدری وسیع است که اداره آنها خود یک ایلخان مستقل دیگر میطلبید
وسعتشان از قلب بختیاری تا بربرود و ...لرستان میباشد
اگر به نقشه اقلیم بختیاری رجوع کنید بهتر متوجه این مطلب میشوید

از طرفی همانطور که ظل السلطان در کتاب خاطرات خویش مینویسد لرها به ندرت مالیات میدادند و همان چندباری هم که مالیات دادند با زور و جنگ از آنها گرفته شد
لذا برای گرفتن مالیات این بابها بلاشک نیاز به توسل به جنگ بود
اما
علاوه بر وسعت قلمرو این بابها،صعب العبوری این مناطق و کوههای سربفلک کشیده اش چون دژی محکم از این بابها حفاظت میکرد و میتوانستند با اندک نیرویی بر دشمن پرشمار پیروز گردند
(دیار زلکی علاوه بر کوهستان صعب العبور،توسط دره ای به عمق سیصد متر و پهنای زیاد و با طول ۳۵ کیلومتر چون خندقی که رودبختیاری در آن جریان دارد نیز حفاظت میشود)
و
تاریخ گواه است وقتی بابهای زلکی و میوند متحد میشدند نادرشاه با ارتش ایران هم به زحمت قادر به مهارشان میشد

ایلخانان هم نسبت به اقلیم این بابها شناخت داشتند و هم جنگ نادری را بیاد داشتند
پس هیچکدام نه علاقه ای به ریاست بر *کل* این بابها داشتند و نه توان لازم برای مهار و اداره کردنشان را.
و همین سبب شد این بابها که به محدوده ی تحت حکومت بروجرد نزدیکی داشتند تحت نظارت حاکم بروجرد قرار گیرند
ولی تمام طوایفِ یک باب به یک فاصله از محدوده ی تحت فرمان حاکم قرار نداشتند
بعضی طوایفِ بابها به ایلخانی بختیاری نزدیکتر از قلمرو تحت فرمان حاکم بروجرد بودند
بدین خاطر نیمی از باب موگویی که به ایلخانی نزدیکتر بود مالیات را تحویل ایلخانی و مابقی تحویل حاکم بروجرد میداد
در باب زلکی نیز همین حالت موجود بود طایفه ی خورجین که بیشترین فاصله را از بین دیگر طوایف زلکی نسبت به الیگودرز و قلمرو تحت نظر حاکم بروجرد داشت(تیره های طایفه ی خورجین بین 100 تا 170 کیلومتر از الیگودرز فاصله دارند) مالیات را بایست به ایلخانی بختیاری تحویل میداد،البته طایفه ی خورجین در ابتدا مالیات را به حاکم بروجرد تحویل میداد و گویا یکی دو دهه تحویل ایلخانی داد
ایزابلا بیشوب در سال۱۳۰۷قمری در کتاب خود واضح به این موضوع که قسمتی از زلکی مالیات را به ایلخانی میداد اشاره کرده است.

در زمان پسر حسینقلی خان ایلخانی یعنی در زمان صمصام السلطنه(اسفندیارخان) بخاطر همین فاصله زیاد قرار شد که طایفه ی خورجین مالیات را به ایلخانی بختیاری تحویل دهد.

اگر به جدول مالیاتی زیر دقت کنید در می یابید که خوانین و یا کدخدایان طوایف دوزنی و جاوند و چارطافه هر یک مالیات طایفه ی خود را تحویل نماینده ی حاکم بروجرد در منطقه دادند ولی نامی از طایفه ی خورجین و تیره هایش در این لیست نیست.
پس بدیهیست که مالیات این طایفه در این مقطع زمانی تحویل نماینده های حاکم بروجرد نمیشد.
همانگونه که در طومار مالیاتی مشاهده میکنید خود نماینده های حاکم بروجرد (که اکثرا از طوایف منطقه بودند)در منطقه حاضر میشدند و خوانین و صاحب منصبان هرطایفه بطور مستقل از دیگر طوایفِ باب،مالیات طایفه ی خود را تحویلشان میداد.

تحویل مالیات به ایلخانی بختیاری به مفهوم ریاست مطلق ایلخانی بر این طوایف چهارلنگ نبوده و اتفاقا ایزابلا بیشوپ که خود از نزدیک شاهد این روابط بوده با تعجب میگوید هرچند این طوایف مالیات به ایلخانی میدهند ولی در عمل تحت فرمان ایلخانی نیستند
و جنگهایی که بین موگویی و ایلخانی روی داد
یا همین جنگ نازه زلکی با ایلخانی،این گفته را ثابت میکند.

نمایی از روستای پرچل

با سپاس از جناب شیرزاد گرامی

بردشیر قبرستان شیرانی به سمت دره چی

بردشیر مرحوم آنظر فرزند مرحوم آاسکندرخان جاوند👆

سنگ مزار مرحوم علی بخش فرزند مرحوم حاجی از تیره عباسوند طایفه ی جاوند زلکی👆

علت بکاربردن لقب توشمالی و منصب خانی باهم برای بعضی افراد و قیاس این دو باهم

پرسیده شد که لقب توشمالی جایگاه بالاتری در طائفه داشته یا منصب خانی ؟ و چرا برای بعضی ایندو باهم آمده؟

ابتدا باید بدانید که معنای لغوی القاب همیشه با جایگاه آنها یکسان نبوده
بطور مثال در شاهنامه،شاه را با لقب کدخدای خطاب کرده است در حالیکه در بین بختیاری کدخدا منصبی است پایین تر از خان.

عده ای بر این تصورند که چون بعضی از چهره های مطرح تاریخ را چنین معرفی کردند :
"توشمال کریمخان زند""
"توشمال علیمردان خان "
پس توشمالی جایگاه بسیار بالایی حتی بالاتر از منصب خانی دارد.

اما با مطالعه زندگی نامه کریمخان ها
که در منابع آمده در می یابیم که ایشان در ابتدا بخاطر صفات برجسته ای که داشتند به عنوان لیدر و بزرگ تیره و طائفه خود برگزیده شد
و در بین طوایف لر،بزرگان هر تیره با یک لقب مشترک خطاب نمی شدند بلکه از القاب متعددی چون؛ آ،کدخدا،خواجه،کِی،کیخا،کاید،رییس،بک،تشمال برای این منظور استفاده میشد.

طائفه ی زند هم از لقب تشمال استفاده کردند
ولی بطور واضح آمده که کریم توشمال بعد از مطرح شدن و پیروزی های مختلف،خان خطاب شد
پس کاملا مشخص است که منصب خانی بالاتر از تشمال بوده است و با قدرت گرفتن فرد مرتبه و منصب هم افزایش یافته یعنی از توشمالی به خانی رسید.

توشمالی در حد همان کدخدایی بود و بزرگ تیره را بدان میخواندند.

در بین لرکوچک بیشتر از بختیاری از لقب توشمالی استفاده میشد

پرکاربردترین لقب در بختیاری آو کدخدا و کاید است.

قلمرو و میزان قدرت مناصب مشترک در کل بابهای بختیاری یکسان نبود
یعنی شاید یک خان بر کل یک باب ریاست میداشت(اکثرا ایلخانان چنین نفوذی داشتند) ولی بودند بابهای دیگری که خان فقط بر یک طائفه از طوایف باب ریاست داشت
و در این نوع بابها هر طائفه، خان یا صاحب منصبان خود را داشته است.

فراموش نکنیم که قبل از ایجاد بابها،طوایف وجود داشتند و کمتر طائفه ای گردن به ریاست شخصی از طائفه ی دیگر می نهاد مگر در حالات خاصی چون ایلخان شدن فردی از آن باب.

تصاویر منابع مختلف درباره مقایسه لقب توشمالی با منصب خانی