شیرسنگی

شیرهای سنگی که بر روی قبور قدیمی گذاشته شده اند،سمبول رشادت و دلاوری متوفی است
و ریشه در فرهنگ ایرانی دارد،در گورستانهای قدیمی آدربایجان شرقی و مناطق لر بختیاری،این شیرهای سنگی فراوان بودند که شوربختانه در سالهای اخیر بسیاری از این آثار فرهنگی تخریب شدند.
در آذربایجان علاوه بر شیر سنگی از نماد قوچ سنگی نیز استفاده میکردند که سمبل قدرت و ثروت میباشد.

شیر سنگی و قوچ سنگی

سخنی با همتباران

.هر کس در حیات خود کار بزرگی کرد انسان بزرگی بوده

بزرگی به کردار نیک است و بس.

امروزه ما همتبارانی داریم که از لحلظ مالی در تنگنا هستند،کودکان همتباری داریم که نیاز به حمایت دارند و همینطور افرادی که بخاطر نداشتن پول کافی نمیتوانند بیماری خود را درمان کنند

یکی از وظایف ما رسیدگی به این همتباران است.

وقتی گروهی ۳۰۰ نفره زلکی تبار تشکیل میدهیم با کمک همین جماعت نیز میتوان گوشه ای از مشکلات مردم خویش را برطرف کرد.از گروهها در جهت کمک به همنوع استفاده کنید.

مالیات در بختیاری

اگر تاریخ گذشته را مطالعه کنید در می یابید که مردم همیشه دارایی و مال نداشتند که مرتب مالیات پرداخت کرده باشند

گاهی بیماریهایی چون وبا و طاعون و ...چنان آسیبی میزد و قحطی ایجاد میکرد که مردم به آدم خواری روی می آوردند

یا بیماری که احشام و گله های عشایر را نابود میکرد،گله هایی که تمام دارایی این مردم بودند

یا جنگهای ویرانگر داخلی یا حضور ارتشهای خارجی در کشور و غارت آذوقه ی مردم همگی سبب میشدند که مردم نتوانتد از عهده ی تامین مخارج خود برآیند چه رسد به دادن مالیات.

علاوه بر علتهای فوق در بین مردم بختیاری وقتی حکومت ضعیف میشد یا اسطوره ای در بختیاری قیام میکرد در این شرایط نیز بختیاریها مالیات نمیدادند

همانگونه که در تصویر زیر می بینید شاهزاده هم میگوید مردم بختیاری بندرت مطیع میشدند

یا بارون دبد میگوید بختیاریها مرتب مالیات نمیدادند.

اگر سفرنامه بیشوب را خوانده باشید خواهید دید که بعضی صاحب منصبان بختیاری نیز از مالیاتهای بی رویه حکومت قاجار بسیار گله مند بودند

در طول تاریخ ما خوانینی داشتیم که علیه همین مالیاتهای زیاد و ستم حکام قیام کرده و یا حاضر به گرفتن این حجم مالیات از مردم خود نبودند که خیلی از این بزرگان توسط حکومت به قتل رسیدند

همینطور بودند کسانی که به هر قیمتی مطیع امر حکومت بودند و نان از گلوی طفل همتبار خود گرفته و به عنوان مالیات به حکومت میدادند.

ولی حکومت قاجار هر صاحب منصبی که مال بسیار زیاد و اکثر بابها را مطیع خود کرده بود را در نهایت نابود میکرد خواه دوستش بوده باشد یا دشمنش.زیرا او را یک خطر جدی برای خود تلقی میکرد.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹نوشته ی شاهزاده👇👇👇

گوش بیِِر تا بِت بگُم اِز سرگذشتُم

چی الو به آسمو شیری به دشتُم

.

.مینِ لیروک جنگُم وس وا شاهِ افشار

آسمو وابی کوو جورِ شَووِ تار

.

سنگرُم به لیروک و خین ازنه جوش

جنگم وس وا نادر شا شیرون کفن پوش..

.

هم به قندهار بیدُم،هم جنگِ وا روس

سینُمِ سپر کردم سی حاک و ناموس.

.

اُردیِِ شاهِ قجر رَسی به نازه

جا خراج سَهمس اَوی مرگ و جنازه.

.

سی دفاع ز شیرعلی او خانِ نامی

جنگُم وس به تازه وا هنگِ نظامی.

.

ناله ناله برنو بی نَهره‌ی شیرون

چِرِشتِ سرهنگِ شا رسی به تهرون.

.

مالمو سوز خُرم پُر ز سواره

زلکی به جنگ اِره اَر خین بواره.

.

✍ابراهیم زلکی

سندی دیگر

قبلا دلایل متعددی ذکر شد که نشان میداد کل ایل زلکی تحت فرمان محمدتقی خان و ...نبود

لایارد خیلی واضح طوایف تحت فرمان محمدتقی خان کنورسی را نام برده

لایارد نامی را فراموش نکرده بلکه کاملا به موضوع آگاهی داشته ولی چون دو ایل زلکی و میوند ربطی به محمدتقی خان نداشتند نامی از آنها نیاورده است.

کسانی که باز قانع نشدند پس به فرمان محمدشاه قاجار در سال۱۲۵۳قمری نگاهی بیندازند که واضح گفته زلکی و میوند متعلق به حکومت بروجرد هستند.👇👇👇

نمودار درختی تقسیمات باب زلکی در دوره های مختلف به درخواست همتباران

و آخرین تقسیم بندی باب زلکی تا امروز👇👇

واژه ی باب از چه زمانی بکار گرفته شد

واژه‌ي «باب» كه امروزه در رده هاي ساختاري بختياري متداول است، درگذشته‌ي تاريخي، نام مكتوبي از آن مشاهده نميكنيم، ولي اين واژه با مفهوم ديگري از زمان كريم خان زند مشاهدهميشود. « ... سواران نوكر باب ايلات را به خدمت ذي شوكت [كريمخان زند] درآورده و كمر اطاعت و فرمانبرداري بر ميان بستند»(امين گلستانه، 1344 :175 .

سواران نوكرباب در ايلات، به رده هاي جنگجوي اطراف خان اطلاق ميشد، كه با نام «غوره»، «عمله»، «تفنگچي» و «توبره كش》در رويدادها و جنگها شركت ميكردند. آگاهان بويراحمدي اظهار ميداشتند: «در منطقه ي بويراحمد سفلي، نام«غوره» با نام «مالخاني» مترادف است؛ زيرا، غوره اسم سابق نوكربابها بوده است و اكنون به جاي غوره، مالخان يا مالخاني به كار ميبرند»(صفي نژاد، 1368 الف: .(527

واژه ي باب، امروزه به مفهوم اتحاد سياسي ـ نظامي چند طايفه است، كه دريك وحدت مكاني در بختياري مشاهده ميگردد و كل بختياريهاي هفت لنگ در چهار باب زير تقسيم ميگردند(ص 114 :1 -بابادي باب داراي 8 طايفه

2 -بهداروند باب داراي 11 طايفه

3 -دوركي باب داراي 12 طايفه

4 -دیناراني باب داراي 7 طايفه

طوايف مختلف هر يك از اين چهار باب، به خاطر وحدت جغرافيايي مستقل،داراي اتحاد سياسي ـ نظامي مستحكمي با هم ميباشند. اين اتحاد، يادآور خاطره‌ی زماني است كه منطقه در ناامني به سر ميبرد. اين اتحاد و همبستگي زماني پديدآمده كه براي ما نامعلوم است، ولي واژه ي نوكرباب كه در زمان كريم خان زند مصطلح بود، به مفهوم اتحاد ملي رده هاي: غوره، عمله، تفنگچي و توبره كش بوده و مفهوم اين اتحاد گروهي، بعدها به اتحادطايفه اي مبدل شده است. سردار اسعد، در تاريخ خود به واژه ي باب اشاره اي ندارد؛ ولي به طوايف: بابادي، بهداروند، دوركي و دیناراني اشاره اي دارد(بختياري، 1363 :535-533 )و رده هاي زيرين آنها را بازطايفه مينامد، و درواقع ايشان بزرگ طايفه بوده اند،

طوايفي كه در اينجا بزرگ طايفه ناميده شده اند، محصول يك تقسيم بندي مالياتي است كه در زمان صفويه در زمان حكومت ميرجهانگيرخان بختياري درحدود قرن دهم هجري صورت گرفته، و براي نخستين بار، نام اين چهار طايفه رابه صورت مكتوب مشاهده ميكنيم (بختياري، 1363 :535-533 )

همين چهار طايفه است كه در منابع مختلف تا سال 1332 قمري نام آنها را به همراه باب مشاهده نميكنيم؛ زيرا، اسكندرخان عكاشه، در تاريخ ايل بختياري مينويسد: بابادي قسمت عمده ي هفتلنگ بختياري است، و به پنج تيره منشعب ميشود (عكاشه، 1365 :12و 13 )

هر چند كه تاريخ اوليه ي به كارگيري واژه ي باب، به عنوان يك گروه متحدسياسي ايلي بر من ناشناخته است، ولي تا آنجا كه من آگاهي دارم، اين واژه را درسال 1346 ،پژوهشگران گروه عشايري مؤسسه ي مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، پس از يك پژوهش ميداني به كار بردند، و باب را يك گروه متحدسياسي ـ نظامي ـ ايلي گفتند و چنين نوشتند: باب، پسوندي است كه مفهوم پيوستگي و همبستگي طايفه ها راميرساند، و يادآور دوراني است كه اكنون سپري شده است، و فقط نشانه ها و آثار آن باقي مانده است.

.🎹🎹🎹🎹🎹🎹

چون کهن سال درختی بُوَد این ایلِ سترگ

شیرِ زردست و هراسان نشد از زوزه‌ی گرگ

🎹

.گر چه بسیار خزان دید و بیفتادش برگ

خم نشد قامتش از شدتِ طوفان و تگرگ

🎹

.نـام این ایل بُـوَد زلکی و ریشـه‌ی آن

بختیاری و ز نیکان بُوَدش نام و نشان

🎹

قدمتش بوده هزاره و به هر جنگ و خطر

.خوش درخشید و ز وی مانده به تاریخ اثر

🎹

.بختیــاری وطنش بوده کُنامِ شیــران

لُر تباریست که شد ناجیِ ملکِ ایــران

🎹

.زلکی ریشه در این قومِ دلاور دارد

سـرفرازست و سپهری پُر از اختر دارد

.✍ابراهیم زلکی

نامهای مردم بختیاری

بختیاریها یا در کل لرها مردمانی ساده و عشایر زاده بودند که بعضی از نامهای تیره و طوایف و مردمش برگرفته از محیط یا صفات محیطی و وقایع بوده است.

وقایعی چون سال برفی،یا باران شدید یا آمدن ملخ(سال کُلویی)،سال لَرمیری(گله میری یا بز میری) و یا جایی که زن زایمان میکرد همگی در نامگذاریها تاثیر داشت

زنی که در جوار درخت بلوط یا کُنار زایمان کرده نام پسرش را بلوطی یا کُناری گذاشتند

اگر در کنار سنگ بزرگی زایمان کرد به پسرش بَردی گفتند

اگر در هنگام بارش برف شدیدو یا باران کم سابقه ای متولد شد به وی برفی یا بارونی گفتند

اگر هنگام مالکنون وقتی اکثریت مال کوچ کرده و خانواده ای بخاطر زایمان زنش هنوز حرکت نکرده و زن در اونموقع پسری بدنیا آورد آنرا دینامال نام نهادند

اگر در هنگام کوچ و رسیدن مال به خوزستان پسر بدنیا می آمد بعضی به وی عرب میگفتندزیرا قبلا به گرمسیر بختیاری یعنی خوزستان میگفتند عربستان و به پسری که در عربستان(خوزستان)متولد شد عرب میگفتند لذا اگر جدتون اسمش عرب هست یعنی شما در آن زمان عشایر بودید و ایشان در گرمسیر بدنیا آمد

اگر زنی بین راه زایمان میکرد به آن پسر رَهمالی میگفتندیعنی در بین راهِ مال بدنیا آمد

االبته چون این مردم شیعه مذهب اند،نامهایی که ریشه در باور مذهبی شان داشته نیز در بینشان فراوان بوده است.

سخنی با همتباران

در اسناد قدیمی و همچنین روی بعضی از سنگ قبرهای قدیمی،جماعتی یا فردی را از طایفه فلانی معرفی کرده در حالیکه این جماعت تیره ای از طایفه بوده اند

ممثلا نوشته شده من طایفه ی ممسلونی

منطایفه ی ترپی

منطایفه هادلوند

منطایفه ی سهرسهر و ....

که علتش به عدم شناخت نویسنده نسبت به ساختار اجتماعی طوایف بر میگردد

طایفه بودن خود شرایط خاصی داشته است که طوایف زلکی در ادوار مختلف را قبلا معرفی نمودیم.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🔷🔷🔷🔷🔷🔶🔶🔶🔶🔶🔶

نبرد تنگ تازه

نبرد تنگ تازه

پس از شکست علیمردان خان و متواری شدن نیروهایش، در شهریور ماه 1308 وی تصمیم میگیرد از ایلراه چهارلنگ به سردشت یعنی گرمسیر خود در دزفول برود برای این منظور ایشان می بایست ابتدا از میان قلمرو باب موگویی و طایفه ی دوزنی زلکی عبور میکرد(در تصویر زیر محل ایلراه مشخص است)قوای نظامی حکومت نیز بخوبی از این موضوع آگاه بودند بدین خاطر قبل از حرکت علیمردان خان، تیمسار شاه بختی نامه ای به خوانین دوزنی زلکی مینویسد و میگوید شما و خواجه های موگویی مانع عبور علیمردان خان شوید و ایشان را قلع و قمع کنید و سرپیچی از این دستور عواقب ناگواری برایتان خواهد داشت.از آنجا که علیمردان خان اندک جمعیتی برایش باقی مانده بود بدین خاطر حکومت حکم به قلع و قمع یعنی کشتن و ریشه کن کردنشان داد، وگرنه اگر وی با ۲۰۰۰ نیروی خود بود که اولا قلع و قمع یک قوای آماده کار ساده ای نبود ثانیا باید مدتها قبل از ورودشان به بابها خبر میدادند تا هر طایفه ی باب اکثر جنگجویان خود را آماده ی جنگ میکرد ولی چنین نشد و علاوه بر نقلها خود نوشته سرتیپ شاه بختی نیز نشان میدهد علیمردان خان هنگام عبور و رفتن به سردشت اندک جمعیتی با وی بود.به هر صورت علیمردان خان موطن سردسیری خود را به قصد رفتن به سردشت ترک و قدم در ایلراه میگذاردبا ورود وی به منطقه موگویی و طایفه ی دوزنی،نیروهای غلامحسین خان تاجمیری که از ورود عده ای بیگانه در منطقه خود خبر دار شدند آنها را محاصره میکنند

علیمردان خان میدانست هرگونه مقاومت و جنگی در آن شرایط پایان خوشی نخواهد داشت و از همراهانش خواست کسی دست به اسلحه نبرد.پس از آنکه تفنگچیان زلکی از دور پرسیدند شما چه کسانی هستید و علیمردان خان خود را معرفی نمود وی را با احترام نزد غلامحسین خان بردندو چندین هفته مهمان زلکیها بود.

از آنطرف تیمسار شاه بختی گروهانی را جهت تعقیب علیمردان خان اعزام میکندبا رسیدن خبر آمدن قوای نظامی ،زلکیها تحویل مهمان آنهم همتبار خود به حکومت را مایه ننگ و سرافکندگی دانسته و از این رو طوایف دیگر زلکی نیز نیروهایی جهت ممانعت از ورود قوای حکومتی فرستادند و در منطقه تنگ تازه بین گروهان نظامی و نیروهای زلکی جنگ رخ میدهد که در نهایت قوای نظامی مجبور به عقب نشینی میشودو زلکیها علیمردان خان و همراهانش را تا احمدفداله مشایعت میکنند.

1-چون تعداد یاران باقی مانده وی بسیار کم بودند تیمسار شاه بختی نیاز ندانست که حتی از تمام طوایف زلکی بخواهد در سرکوبی و گرفتن شیرعلیمردان ورود کنند و طایفه ی دوزنی که اولین طایفه در مسیر عبور علیمردان خان بود را کافی دانست.

2-اگر تصور کردید زلکیها بخاطر منصب علیمردان خان از وی حمایت کردند سخت در اشتباهید زیرا وقتی شخصی علیه حکومت وارد جنگ شود یاغی محسوب شده و منصب حکومتی وی باطل و سرپیچی از وی جزای حکومتی نخواهد داشت بلکه گرفتن یا کشتن وی سبب رسیدن به جایگاه و منصب میشدزلکیها بخاطر غیرت و آزادگی و دلاوری خود از ایشان حمایت کردند.

3-تصویر نامه و حکم تیمسار شاه بختی و تصویر ایلراه روی نقشه و مکان طوایف در ادامه آمده است.

نبرد تنگ تازه

اسناد و احکامی که منطبق برحقیقت نبوده و یا اجرایی نشدند

نوشته و لیست اجاره کننده زیر بنا به دلایل متعددی نمیتواند واقعیت داشته باشد و هرگز چنین چیزی در مرحله اجرایی نداشتیم

۱-منطقه ی زلکی قبل از تاریخ این لیست و نوشته ی اجاره ای خود دارای مالکینی بوده که اسناد خرید فروش قبل و بعد از تاریخ این سند گواه این ادعاست،به عبارتی این منطقه ملک اجدادی تیره های ساکن در آن بوده پس اراضی منطقه ی زلکی جزیی از تیول نبوده که حکومت آنرا به کسی بتواند ببخشد،تیول در نواحی بربرود و گلپایگان و الیگودرز تا بروجرد بوده نه در منطقه ی عشایری زلکی

۲-اجاره دادن به این تعداد زیاد از خوانین و کدخدایان زلکی و افراد نامبرده در این نوشته نیاز به داشتن اراضی زیاد میباشد

۳-کسی میتواند این مقدار زیاد زمین اجاره دهد که خود در منطقه ی زلکی مالک عمده باشد.

۴-کسی زمین اجاره میکند که خود فاقد زمین لازم جهت اداره ی زندگی اش باشد

حال به بررسی مالکیت فرد و تیره ی اجاره دهنده میپردازیم نوشته شده که اصلان خان تاجمیری اجاره دهنده بوده

تیره ی تاجمیری مالکیت اجدادی اش در بربرود و گلپایگان و مکدین بوده که مکدین همیشهی ایام متعلق به قلمرو باب موگویی بود و بربرود و گلپایگان نیز جدا از منطقه ی زلکی بوده پس این تیره ملک اجدادی در منطقه ی زلکی نداشته است و اگر هم زمینی دارد یا خریده و یا بابت شیربها و ...به وی رسیده است که این املاک فروخته شده هرگز ملک اجدادی خریدار محسوب نمیگردد و همچنین مقدار این نوع زمینها به اندازه ای نیست که بتوان به چنین جماعتی از خوانین و کدخدایان زلکی اجاره داد

در ثانی منطقه ی زلکی خود ملک اجدادی تیره هایش بود و هر وجبش مالک مشخص داشته چگونه به یکباره بی صاحب شده و به اصلان خان رسید که وی آن را اجاره داد؟!

یا از کی تا بحال خوانین و کدخدایان زلکی در منطقه و تیره ی خود بی ملک بودند که نیاز شد از دیگری زمین اجاره کنند!!

در بین افراد نامبرده در لیست ، عمده مالکینی را شاهدیم که املاک اجدادی خود را بخاطر مقدار زیادشان نمیتوانستند کامل کشت کنندکسی که ملک اجدادی خود را نمیتوانست بکارد چگونه ممکن است زمین از دیگری اجاره کرده باشد!!!

در ضمن هیچ اثری از مهر افراد نامبرده در این اجاره نامه نیست و چنین چیزی یعنی این نوشته فاقد اعتبار است‌

وجب به وجب منطقه ی زلکی مالک داشته و ملک اجدادی هر تیره مشخص است


لازم به ذکر است که ایلخانی متعلق به یک باب نبوده یا بطور دقیقتر به کسی ایلخان میگفتند که ریاستش شامل ایل بختیاری بجز چند باب و طایفه میشد

و زلکی منصب ایلخانی نداشت.اصلان خان هم مانند دیگر خوانین زلکی یکی از خوانین زلکی بود یعنی خان طائفه ی دوزنی_بود نه اینکه خان کل زلکی.

تیره لیروکی طایفه خورجین زلکی

لیروک نام روستایی است از منطقه ی طایفه ی خورجین که تیره ای به همین نام در آن سکونت میکنداین روستا در 170 کیلومتری الیگودرز و در مرز چند استان چهارمحال بختیاری و لرستان و خوزستان قرار داردو نزدیکترین روستا به دریاچه ی تمی است

در گویش بختیاری به خانه هایی که دیوار آنها از سنگ و بدون ملات ساخته میشود و سقف آن تیرچوبی است لیر گفته میشود مانند تصویر الف

از طرفی به جایی که درختان انبوه و فشرده باشد لِر گفته میشود برای فهمیدن معنای لیروکی و اینکه کدام یک از معانی گفته شد تناسب بیشتری با این نام دارد بهتر است خود روستا را از نزدیک مشاهده کنیدبا رفتن به این روستا خواهید دید طبیعت سنگ های بزرگی را به حالات مختلف و یا ستونی قرار داده است که حاصل فرسایش و بارش و باد طی زمانهای بسیار طولانیست

این چینش سنگ های طبیعی که مشابه چینش سنگهای لیر و بدون ملات هستند نیز میتواند علت نامگذاری لیروک باشد

یعنی در قبل از افشاریه که این نام وجود داشته اقلیم این روستا هم پوشیده از درختان فشرده بوده و هم خانه ها بصورت لیر بوده و هم این سنگهای بزرگ طبیعی که چون دیوار لیر خودنمایی میکنند وجود داشته است

اما وجود این سنگها و نوع ساختار خانه ها یعنی لیر به علت نامگذاری نزدیکتر است و هنوز هم قابل روئیت است.

در این تیره و روستا اسطوره و دلاورانی چون سردار علیمراد لیروکی( که با نادرشاه جنگید)پا به عرصه ی ظهور نهادند.

تصاویری از این روستا در ادامه آمده است

🎹🎹🎹🎹🎹🌹🌹🌹🌹🌹

روستای لیروک_طایفه ی خورجین زلکی

خانه ای که به گویش بختیاری لیر گفته میشود👆☝️

مورخین خیلی مواقع کلی گویی کرده اند و به جزئیات ورود نکردند،جاهایی که یک واقعه یا حکمی را به کل بختیاری نسبت داده اند در واقعیت چنین نبوده بلکه آن موضوع و حکم شامل طوایف و بابهای خاصی میشد و همه ی بابها را در بر نمیگرفت

بطور مثال مورخ نوشته است جنگ بختیاری با نادرشاه در اینجا از کل بختیاری نام برده در حالیکه فقط ایلات زلکی و میوند و لرفیلی را شامل میشد

​​​​​​یا نوشته محمدتقی خان حاکم بختیاری یا طوایف بختیاری تحت فرمانش بودند در حالیکه هرگز چنین نبوده و قسمت سردسیر هفت لنگ و کل بابهای زلکی و میوند ربطی به وی نداشتند

یا حسینقلی خان را ایلخان بختیاری معرفی کردند ولی وی بر کل بختیاری ریاست نداشت

یا حکم ایلخانی چهارلنگ در سال ۱۳۰۴شمسی اینهم ربطی به کل چهارلنگ نداشت و اجرا نشد این حکم بخاطر ظلم و ستمی که ایلخانی هفتلنگ بر ممصالح روا داشت شیرعلیمردان شکایت نامه ای نوشت و در پی آن ممصالح از حوزه تحت فرمان ایلخانی هفتلنگ خارج شد و حکومت جهت تضعیف ایلخانی هفتلنگ و دلداری شاکی به این باب حکم ایلخانی دادند در حالیکه در زمان صدور این حکم دیگر نظام ملوک الطوایفی نفسهای آخر خود را میکشید و خیلی از تیره ها و یا اولاد طوایف به سمت شهرها مهاجرت کرده و به استخدام شرکت نفت درآمده بودند و این سیر مهاجرت باشدت بیشتری ادامه پیدا میکرد و مناطق عشایری در حال خالی شدن بود

ایلخانی در این زمان دیگر کارایی نداشت مخصوصا که دوره پهلوی ادارات مالیه و نظامی و فرمانداری و...کار ایلخانی را انجام میدادند

یا بطور مثال بین دو طایفه از هفت و چهار یا دوباب آن اگر جنگی رخ داده میگفتند جنگ بین چهارلنگ و هفتلنگ بوده در حالیکه کل چهارلنگ با کل هفتلنگ در آن واقعه وارد جنگ نشد

مثالهای زیادی وجود دارد که هرچند کل بختیاری یا شاخه ای یا بابی از آن را ذکر کرده ولی آن مطلب شامل کل بختیاری یا کل شاخه یا کل باب نمیشد

.