پاسخ به سوالات

پرسیده شد آیا فلانی به همراه یکنفر دیگر، زلکی را تشکیل دادند؟!!

(ما اسم اشخاص را نمی آوریم چون میخواهیم این فرصت را به این شخص دهیم که دست از توهم و افسانه سرایی بردارد و با پیشینه ی یک ایل بازی نکند که تاوان سنگینی دارد)

اشخاصی که این فرد نامبرده قدمتشان به صفویه میرسد در حالیکه بر اساس متون مرجع تاریخی،زلکی در سال۵۵۰ قمری نیز قبیله بود

یعنی قرنها قبل از اینکه اجداد این فرد به زلکی بیایند این ایل به همین نام وجود داشت

ایل زلکی هرگز توسط اجداد فرد خاصی تشکیل نشده است این یک ادعای دروغینی بیش نیست.

چه کسی میداند در ۹۰۰ سال قبل یک قبیله چگونه بوجود آمد؟

مگر سند یا کتابی در اینباره وجود دارد؟

ما حتی نقلی مربوط به اوایل صفویه نداریم چه رسد به ۹۰۰سال قبل

اصلا کسی نمیداند نام جدش آنزمان چه بوده چه رسد به اینکه چنین ادعای غیرعقلانی کند

جناب خالق ایل تو تا یک روز قبل از قاجاریه تیره هم نبودی

همچنین نمیدانی باب و طایفه و تیره ای که توسط فردی تشکیل شده باشد نام فرد بر آن میگذاشتند و اینقدر کم سواد و زیاده خواهی که دقت نکردی زلکی نام فرد نیست.

رها کن این توهم گویی را که عاقبت خوبی برای ایل ندارد.

این قسمت از تاریخ کاملا تاریک است و آگاهی ما درباره آن ایام چند سطر هم نمیشود.

توضیحی درباره ی تعمیم دادنهای نادرست

یکی از مطالبی که لازم دانسته شد توضیح داده شود درباره ی تعمیم و قیاسهای اشتباهیست که عده ای دارند.

همانگونه که همگی میدانید دوره پهلوی با دوره های قبل از آن تفاوت بسیاری داشت
در این دوره اولا خود حکومت با تمام قدرت با نظام عشایری و ملوک الطوایفی مخالفت میکرد و در همان اوایلش ایلخانی بختیاری را منحل کرد و پس از آن دایما از قدرت خانی کاست و حتی اجازه کوچ به عشایر و برپایی سیاه چادر نمیدادند .
در این ایام ادارات دولتی به امورات مردم رسیدگی میکردند
ثانیا در این ایام اکثریت مردم ایل،از منطقه عشایری خارج و به شهرستان رفته بودند و یا به بنادر جنوبی و شرکت نفت و ...جهت کار مهاجرت کردند و از هر تیره ای فقط اقلیتی بجا مانده بود
شما نمیتوانید مسایل و احکام این دوره را به کل تیره و طایفه ای آنهم در تمام ادوار تعمیم دهید.

دوره ی پهلوی شیرازه ی حکومت ملوک الطوایفی از هم پاشیده شده بود و هرگز مانند دوره های قاجاری و زندیه تا صفویه نبود.

متاسفانه بعضی به جزئیات دقت نمیکنند و استنتاجهای نادرستی از مسایل و وقایع تاریخی دارند.

مدتی طولانی تیره ی شیخ باباروزبه دوزنی تحت نظر ایل بابادی رفت آیا میتوان این را به کل طایفه ی دوزنی منسوب کرد؟

یا تیره درکایدی و پیر فداله بنا به یکسری مسایل مدتی با علیمردان و ایل ممصالح بودند آیا باید کل چارطافه را چنین تصور نمود؟!

خیر

این تعمیم ها مغلطه ای بیش نیستند.

حتی احکام دوره ی پهلوی اگر نام تیره ای در آن باشد بنا بر این دلیل که خیلی از تشهای آن تیره در منطقه نبودند چنین احکامی شامل تمام تشهای تیره نمیشود هرچند که نام تیره ذکر شده باشد.

تاریخ باید بیانگر حقیقت وقایع باشد
اسناد و منابع و ادله منطقی لازمه ی نوشتن وقایع و موضوعات تاریخی هستند
دیگر نسل آگاه امروزی داستان و افسانه هایی که با هیچ منطق و سند و منبعی تطابق ندارند را پذیرا نیستند.

🎹🎹🎹🎹🎹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

منصب خانی در بختیاری قسمت دوم

قبلا نفوذ و اختیارات منصب خانی ایل بختیاری در ادوار مختلف تاریخی مقایسه شد

خوانین بختیاری چند دسته بودند
دسته ی اول خوانین حکومتی بودند که حکمِ منصب خود را از شاه یا حاکم دریافت کردند
و این خوانین نماینده ی حاکم در منطقه ی بختیاری بودند
این دسته از خوانین بر چندین باب ریاست داشتند
مانند امیرتاجمیرآسترکی و میرجهانگیرخان که توسط شاه طهماسب به این منصب رسید یا احمد خان که نادرشاه وی را حاکم بختیاری کرد و علیمردان خان اول و...یا حسینقلی خان که توسط شاه قاجار به منصب ایلخانی رسید.

این دسته از زمان صفویه تا سال ۱۳۱۳ شمسی وجود داشتند
اسناد گواهند که ایشان بر چند باب و حتی کل بختیاری ریاست داشتند و منابع واضح به این موضوع اشاره دارند
لذا کسانی که چنین اسناد و منابع مرجعی درباره یشان موجود نیست را نباید متعلق به این دسته دانست.(لازم به ذکر است هر کتاب و نوشته ای مرجع و منبع محسوب نمیشود، منبع مرجع باید در همان دوره زمانی و یا نزدیکترین به آن باشد که توسط فردی دارای صلاحیت نوشته شده باشد)

دسته دوم که اکثریتِ خوانین را شامل میشود خان درون بابی است
یعنی یک باب که از چند طایفه تشکیل شده است هر طایفه اش دارای یک خان بوده
یا در بعضی حالات ممکن است بر بیش از یک طایفه هم ریاست میداشتند
ولی این دسته هرگز بر چندین باب ریاست نداشتند
این گروه از خوانین مالیات طایفه ی خویش را تحویل خانهای حکومتی که نماینده ی حاکم بودند میدادند
یعنی تحویل خوانین دسته ی اول.
این دسته از خوانین نمیتوانستند منصب خانی به طایفه ی دیگر اعطا کنند

ما حتی در بختیاری کدخدایانی داشتیم که حکم خود را نه از خان بلکه مستقیما از حکومت دریافت کردند

پس اختیارات دسته ی اول به مراتب بیشتر از دسته ی دوم بوده
این نوع خوانین در زمان بعد از زندیه به منصب خانی رسیدند.

طومارهای مالیاتی بوضوح این دو دسته خان را جدا از هم مشخص کرده اند

در طومار ،چندنفر خان حکومتی نماینده ی حاکم به منطقه بودند که دیگر خوانین هر یک مالیات طایفه خود را تحویل یکی از این خوانین حکومتی میداد

قبلا قسمتی از طومار مالیاتی سال ۱۲۹۱قمری مربوط به بابهای الیگودرز در وبلاگ قرار داده شد.و خوانین حکومتی که نماینده بروجرد بودند عبارتند بودند :هادی خان و عبدالله خان محمدحسین خان و خلیل خان و کریم خان و عوض خان و بهرام خان

مابقی مالیتها را به اینها تحویل میدادند.

کتاب مالیاتهای دوران قاجار که تحویل حاکم بروجرد شده است موجود میباشد.

مختصری درباره ی تیره ی غیبی وند ممسلونی

(معرفی تیره ی غیبی وند به صورت خلاصه)

تیره ی غیبی وند معروف به تیره ی غیبی وند محمدسلیمانی(به زبان لری مَمسلونی) یکی از تیره های باب زلکی می باشد که طبق تقسیمات سازمانی ایل بختیاری به شکل زیر است:
قوم لر
دسته ی لر بزرگ
ایل بختیاری
شاخه ی چهارلنگ
باب زلکی(زلقی)
طایفه ی دوزنی
تیره ی غیبی وند؛
تیره ی غیبی وند به اولاد های زیر تقسیم می شود:
اولاد علی عسگر ، اولاد علی اکبر ، اولاد رضا( آ بزرگ و آ کوچک) ، اولاد بالی
هرکدام از این اولاد ها دارای جمعیت بسیاری می باشند و بزرگان نام آوری داشته اند که به دلیل خلاصه بودن مطلب نامی از این عزیزان در اینجا برده نشده است.
اغلب جمعیت اولاد علی عسگر و اولاد علی اکبر و اولاد بالی امروزه در شهرستان الیگودرز و توابع آن از جمله روستاهای بزنوید و زَزُم و کشکک و سوَر و ده نصیر و... ساکن هستند و اغلب جمعیت اولاد رضا(آ بزرگ و آ کوچک) امروزه با جمعیتی بیش از هزار نفر در شهرستان خمین و توابع آن از جمله روستاهای آشناخور و حسین آباد و رضا آباد سکونت دارند.
رضا جد اولاد آ بزرگ و آ کوچک در دوره ی قاجار از برادران خود یعنی سیفور جد اولاد علی عسگر و علی اکبر و مهدی جد اولاد بالی(به طور کلی فرزندان حسین با منصب ناظِری) جدا شده و از بخش زلقی به منطقه ی آشناخور مهاجرت کرده است.

آشناخور در گذشته بخشی از شهرستان الیگودرز(استان لرستان) بود که حدوداً ۴۰ سال پیش به شهرستان خمین(استان مرکزی) پیوست.
سکونتگاه اصلی و قدیمی این تیره در بخش زلقی شهرستان الیگودرز بوده.
مردم این تیره در بخش زلقی در روستاهای عباس برفی و ده شاهی و موچِرلا و تیتکان و... ساکن بوده اند.
اما امروزه مردم تیره ی غیبی وند در مناطق بسیاری از ایران از جمله؛ شهرستان الیگودرز و شهرستان ازنا و شهرستان خمین و استان خوزستان و استان اصفهان و استان تهران و استان البرز و... سکونت دارند.

نام غیبی وند از نام غیبی که یکی از اجداد بزرگ و مشترک این تیره بوده گرفته شده،
نام محمدسلیمانی نیز مانند نام غیبی وند از نام اجداد بزرگ و قدیمی آنها گرفته شده است.
نام جد بزرگ این تیره آ سلیمان می باشد.
لازم به ذکر است که تیره ی غیبی وند و رحمت وند(رَمَد وند) دارای جد مشترک می باشند و هر دو تیره معروف هستند به یک تیره ی بزرگتر به نام محمدسلیمانی(ممسلونی).

تمام این مطلب بررسی شده و طبق گفته ی بزرگان و کهن سالان و آثار و شجرنامه ی تیره ی غیبی وند می باشد.

نقش چوقای بختیاری در تاج شاهپور یکم ساسانی

معرفی سرهنگ گیگو ارمنی و برخورد گروهی از نیروهایش با ۱۴ زلکی

یکی از تلخ ترین دوران تاریخ قوم لر خصوصا لرستان فیلی،وقوع جنگ بین لرها و قوای نظامی به فرماندهی سرتیپ احمدآقاخان امیراحمدی مشهور به قصاب لرستان بود
این واقعه در سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۶ شمسی رخ داد
در این قشون کشی،سرهنگ گریگور ارمنی (که به سرهنگ گیگو ارمنی مشهور است) و سرتیب شاه بختی فرمانده ی پیاده نظام لشکر غرب دو تن از نیروهای فعال تحت امر سرتیب امیراحمدی بودند که جنگهای زیادی با لرها انجام دادند.

لرستان از زمان مظفرالدین شاه تا احمدشاه خود مختار بود و در اواخر حکومت احمدشاه بود که رضاخان به ارتش ایران نظم میدهد و سرتیپ احمد امیر احمدی که بعدا به درجه ی سپهبدی رسید را مامور سرکوبی لرستان و نظم بخشیدن بدانجا میکند.
سرتیب امیراحمدی قبل از آمدن به لرستان،تجربیات جنگی زیادی کسب نموده بود که در کتابش مفصل توضیح داده است.
قوای لرها بیست و پنج هزار نفر بود که از ایلات بزرگی چون بیرانوند و حسنوند و دریکوند و پاپی و یاراحمدی و ...تشکیل شده بودند

سپهبد امیراحمدی خیلی واضح مینویسد شهامت و جنگاوری لرها به مراتب از نیروهای نظامی بیشتر است

ولی سرانجام قشون لرها شکست میخورد و سران لر و لک مانند مهرعلی خان حسنوند و شیخ علیخان بیرانوند و سردارخان و ...در خرم آباد به دار آویخته شدند.

دلایل شکست لرها خود بحث مفصلی است که در آینده بدان میپردازیم.

همانگونه که در کتاب آمده هرگاه گُردانی یا گروهانی نظامی محاصره میشد و یا شکست میخورد بلافاصله سپهبد، قوای دیگری به حمایتشان میفرستاد

پس جنگ از سال ۱۳۰۲ به بعد با جنگ دوره های قبل از آن متفاوت شد
شاید در دوره های قبلی ده نفر انسان باشهامت توانسته باشند صد نفر و حتی هزار نفر را شکست داده یا فراری داده باشند ولی در جنگ با سپهبد احمدی و نیروهایش چون سرهنگ کریگور ارمنی و سرتیب شاه بختی هرگز چنین چیزی رخ نداد
و حتی قشون چند ده هزارنفری لرها که خود سپهبد از جنگاوری و شهامت لرها میگویدهم نتوانستند در نهایت پیروز شوند
( پس از سال ۱۳۰۲ قیامهای بختیاری که با قشون دو هزارنفری چون قیام علیمردان خان و یا قیام ابوالقاسم خان نیز شکست خوردند)

سوال :
پس چرا بعضی نقل میکنند که چهارده نفر زلکی،سرهنگ گیگو را شکست دادند؟

در گذشته وقایعی رخ داد ولی متاسفانه نقلهایی که از آن برای ما بازگو میشوند گاهی کامل نیست و سبب ایجاد برداشتهای اشتباه میشود و نیاز به تصفیه دارند
همانطور که مستند دیدید پیروزی یک استان با چند ایل و آنهمه نیرو بر سپهبد و یارانش چون سرهنگ گریگور و سرتیپ شاه بختی ممکن نشد پس شکست سرهنگ گیگو ارمنی از چهارده نفر غیرممکن بوده

ماجرا از این قرار بود که باب موگویی به علت طغیان و سرکشی مورد خشم حکومت واقع شد و سپهبد برای سرکوبی و خلع سلاح موگویی،سرهنگ گریگور را با گردانی میفرستد و نظامی ها تمام قلعه های خوانین موگویی را تخریب و مردمش را پراکنده میکنند،در این میان آن عده از زلکی ها که در قلمرو موگویی سکونت داشتند همانند مکدین،به سمت منطقه ی زلکی حرکت میکنند،عده ای از نظامی ها تصور میکنند که اینها موگویی هستند و به تعقیبشان جهت خلع سلاح میپردازند که چهارده نفر تفنگچی دلاور زلکی با این عده از نظامی ها درگیر میشوند و موفق میشوند تا مردم را به سلامت عبور داده و مانع از ورود این نظامی ها شوند
اما چون ماموریت سرهنگ گیگو ربطی به زلکی نداشت بدین خاطر سرهنگ مابقی نیروهایش را متوجه باب و منطقه ی زلکی نکرد و خوشبختانه کار به جنگ گسترده نکشید.
چرا خوشبختانه؟
چون حتی اگر کل موگویی و زلکی متحد میشدند و به فرض سرهنگ گیگو را شکست هم میدادند این پایان ماجرا نبود و سپهبد سریعا گردانهای دیگری را به منطقه میفرستاد دقیقا مانند جنگ با ایلات لر فیلی و نتیجه ای جز قتل و فقر و آوارگی برای مردم نداشت.
نقد و بررسی یک نقل به مفهوم انکار رشادت آن چهارده نفر نیست
همینکه روبروی عده ای از نیروهای قصاب لرستان که سران ایلات را در شهرشان به دار آویخت ایستادگی کردند دال بر شجاعتشان است
ولی بعضی با بیان اشتباه یک نقل، سبب میشوند که دیگران به دید تردید و انکار بدان بنگرند.

مقایسه قدرت و اختیارات منصب خانی از زمان صفویه تا پهلوی

منصب خانی از صفویه تا پهلوی در بختیاری موجود بود ولی میزان قدرت و اختیارات این منصب همواره یکسان نبود
در زمان صفویه هر طایفه ی یک باب دارای خان نبود و فقط معدود افرادی در بختیاری چنین منصبی داشتند که اکثرا حکام بختیاری بودند
و این افراد حداقل بر چندین باب ریاست داشتند
مانند "تاج امیر آسترکی"(البته در اوایل صفویه از واژه ی امیر یا " میر" به عنوان منصب حکومتی هم استفاده میشد
یعنی وقتی امیر یا میر به عنوان منصب فردی در صفویه بکار میرفت اولا قسمتی از نام شخص نبوده و ثانیا در ابتدای نام می آمد در دیگر منابع تاجمیر آسترکی را وقتی میخواهند با منصبش خطاب کنند نوشته اند:امیر تاجمیر آسترکی پس "میر" در تاجمیر،قسمتی از نام است و منصب نیست) و "میرجهانگیرخان" که در کتاب شرف نامه آمده است و "خلیل خان بختیاری"...
ابوالفتح خان بختیاری،منصور خان و محمدحسین خان و جلال خان و علیمردان خان.
این روند تا افشاریه ادامه داشت

اما در زندیه و خصوصا قاجاریه هر طایفه ی باب هم دارای خان شد و بدین ترتیب منصب خانی مرسوم و عمومیت یافت و یک باب که از چند طایفه تشکیل میشد دارای چند خان بود
پس بدیهیست قلمرو و قدرت و اختیارات خانِ طوایف، بسیار محدودتر و کمتر از خوانین دوره ی صفویه و افشاریه بود در این دوره
فقط ایلخان بختیاری که بر چندین باب ریاست میکرد قدرتی فزونتر از خوانین طوایف داشت

در زمان پهلوی بخاطر مخالفت رضاشاه با حکومت ملوک الطوایفی و شروع مدرنیته،رضاشاه به طرق مختلف قدرت خوانینِ طوایف را کاهش داد و حتی ایلخانی را در سال ۱۳۱۳ ملغی کرد
در دوره ی پهلوی اختیارات و قدرت خوانین از تمام دوره های قبلی کمتر شد تا جایی که با آمدن ارگانهای حکومتی و اصلاحات ارضی منصب خانی کاملا از بین رفت.